فصل های گذرا بی تو چه سوزی دارد.
حسین جان
بین بازار غلامان نظر انداخته ای
جنس مرغوب نبودم،نخریدی؟!!! باشد!
دست عشاق گرفتی،به حرم بردی
طبق معمول ز من دست کشیدی !!! باشد!
حسین جاااااان
این همه زااااار زدم،دااااااد زدم. گفتم حسین، کرب و بلا.
این حرم گفتن من،این صدا کردن من را نشنیدی؟!!!
باشد!
چه کنم،تلخی تو باز حلاوت دارد!!!
دل تنگم بخدا میل زیارت دارد!
خیلی دلش می خواست که تنها فرزندش رو قبل از شهادت ببینه و برای دیدن و بوییدنش لحظه شماری می کرد. اما وقتی پای ناموس و شرف ملتش به میان اومد آروزهایش رو فرمواش کرد و آماده اعزام شد.
وقت خداحافظی که رسید، آنقدر سفارش فرزندمان را کرد که مراقبش باشم تا سربازی از سربازان امام زمان(عج) باشد. از جبهه هم که نامه داد همین ها را مجدد تکرار کرد.
هنوز نامه اش را کامل نخوانده بودم که اشک هایم از خبر عروجش رو صفحه کاغذ جاری شد.
اول خرداد 1361، یعنی دقیقا یک سال بعد از عقدمان در محضر حضرت امام(ره) عروج کرد و درست دو ماه بعد، نامش در شناسنامه دختر دردانه اش به ثبت رسید، دردانه ای که هنوز هم زمزمه می کند: « من فرزند شهیدم، روی پدر ندیدم.»
همسر شهید جلال ذوالقدر
پ.ن
- همچنان, عقیده دارم تا فرزند شهید نباشی تا فرزند جانباز نباشی نمی توانی آنها را درک کنی!
کوچیده اید،مگر صبرتان کجاست؟!
من میرسم تو را بخدا پا به پا کنید.
ای کشتگان عشق برایم دعا کنیـــد
یعنی نمی شود که مرا هم صدا کنیـــد
فریاد چشمهای مـــــرا هیچکس ندیــــد
پس یک نگاه، محض رضــــای خدا کنیــد
ای مردمان رد شده از هفت شهر عشق
رحمی به ساکنین خم کوچه ها کنیـــــــد
این دستهای خستــه خـــالی دخیلتــــان
درد مــــــرا به حکـــم اجــــابت روا کنیــــد
کوچیده اید زود مـگــر صبرتــان کجاســت
من میرسم ترا به خــــدا پــا به پـــــا کنید
یک کوله بار حــــــــادثه و کـــوره راه عمـــر
باید عبــــور کــــرد برایم دعـــــا کنیـــــــــد
شاید از حادثه میترسیدیم؛
تو به ما جرات طوفان دادی.!
عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است
دادن سر نه عجب؛ داشتن سر عجب است.!
سردار،فرمانده ی دلها.آسمانی ترین زمینی
با رفتنت کمرمون و شکستی!
مرد مومن ؛آخه الان چه وقت رفتن بود!
نمیدونم چی بگم.
امیدوارم بتونم دینمو به این انقلاب ثابت کنم .
دعا کن زیباترین سردار.
دعا کن ای ارزوی جانم.
دستاتو دادی ، تا دست من ب هر نامحرمی نخوره.
سر دادی ،تا چادر از سرم کناااار نره
پا هاتو دادی ،تا هر جایی قدم بر ندارم.
آه.عجب صبری خدا دارد.
عجب صبری خدا دارد.
عجب صبری خدا دارد.
و همچنان هر شهید کربلااااایی دارد.
شهادتت مبارک
یازهرا.
آقای بی نظیرم.
از در خونت نمیرم؛
عشقت راه نجاتم،
عاااااااشق اتم
یا حبیبی،نورُعینی.
الهم الرزقنا همون دعای همیشگی.
آآآآه.
الاهم الرزقنا
الاهم الرزقنا
الهم الرزقنا
خدااااااااااااااااااااااا،نزدیک بود،چرا نشد؟!
خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا این آرزو رو ازم نگیر
خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
آقا، من تنهای روزگارم.
همه چیزو از تو دارم.
خرجم کن آقا توی روضه ها.
جونمو بگیر توی کربلا.
باشد این دعاااااااام؛
حسسسسسین جااااان،
ساااااایه ت مستداااااااااااااااااااام.
سخته بی تو دووم بیارم !سخت
آقا، منو دریااااااااب
حسسسین جان
حسین جان
حسین جان
حسین جان
حسین جان
.
.
.
.
.
.
گفتم حاج آقا؟
حاج اقا شهیدی گفتن؛
عمل گم نمیشه!
"ولی پس چرا برا من؟!"
گفتم.؟
حاج آقا شهیدی گفتن؛
اصلا غم نخور!
گفتم ؟
حاج آقا شهیدی گفتن؛
خدا رو داری،اصلا غصه نخور!
گفتم؟
حاج آقا شهیدی گفتن:
بگوووو:
رب لا تذرنی فردی!
بگو
بگو
بگو.
.
.
.
.
.
*حاج احمد آقا شهیدی،
(شهید زنده)
پاسدار،راوی دفاع مقدس،
(پدر معنوی!)
الله ُیحفظک حاج آقا شهیدی!
والعاقبه للمتقین
التماس دعاااا
.
.
.
گفتم حاج آقا؟
حاج اقا شهیدی گفتن؛
عمل گم نمیشه!
"ولی پس چرا برا من؟!"
گفتم.؟
حاج آقا شهیدی گفتن؛
اصلا غم نخور!
گفتم ؟
حاج آقا شهیدی گفتن؛
خدا رو داری،اصلا غصه نخور!
گفتم؟
حاج آقا شهیدی گفتن:
اینقدر غصه نخور! خداهم تنهاست.
گفتم.؟
حاج آقا گفتن:
بگو:
رب لا تذرنی فردی!
رب لا تذرنی فردی
رب لاتذرنی فردی
*حاج احمد آقا شهیدی،
(شهید زنده)
پاسدار،راوی دفاع مقدس،
(پدر معنوی!)
الله ُیحفظک حاج آقا شهیدی!
والعاقبه للمتقین
التماس دعاااا
درباره این سایت